لبخند

لبخند

جوکهای خنده دار و عکسهای خنده دار
لبخند

لبخند

جوکهای خنده دار و عکسهای خنده دار

زن و شوهر

یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند

یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد

یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند

یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند


--==<<۩۝۩>>==--


برنده جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزه خود به همسرش گفت:

” این جایزه را به همسر عزیزم تقدیم می کنم که با نبودش باعث شد من بتونم این کتاب را تمام کنم ” !

--==<<۩۝۩>>==--


مرد آمد و دردی به دل عالم شد

از روز اول هم قسم زن، غم شد

در دفتر خاطرات حوا خواندم

جانم به لبم رسید تا آدم، آدم شد

--==<<۩۝۩>>==--


مردها ۳ تا آرزو دارند:

1- اونقدر که مادرشون میگه،خوش تیپ باشن

2- اونقدر که بچه شون میگه، پولدار باشن

3- اونقدرکه زنشون شک داره، زن داشته باشن


--==<<۩۝۩>>==--


عروس وارد یک مجلس شد و مادر شوهر

میگه:صل علی محمد دشمن جونم اومد

عروس میگه:

عقرب زیر قالی خواستی پسر نیاری

--==<<۩۝۩>>==--


مرد با حالت حق بجانب:

خانم کتابی بنام “مرد، ارباب زن” دارید؟

فروشنده : کتابهای تخیلی مون اون طرفه آقا

--==<<۩۝۩>>==--


مرد : راهی برای زندگی طولانی وجود داره؟

دکتر: زن بگیر

مرد : کمکی می کنه؟

دکتر: نه، ولی دیگه هوس عمرطولانی به سرت نمیزنه!

--==<<۩۝۩>>==--


خدایا به من عشق بده تا شوهرم رو درک

کنم، صبر بده تا اون رو بپذیرم ، اما قدرت

نده که می زنم لهش میکنم

--==<<۩۝۩>>==--


زن خوب مثل دایناسور می مونه که نسلش منقرض شده ولی مرد خوب مثل سیمرغ می مونه که از اول یه افسانه بوده

--==<<۩۝۩>>==--


چرا زن و شوهر در هنگام عقد دست یکدیگر رو می گیرن؟

این فقط یک رسمه. مثل دوتا بوکسور که قبل از مسابقه با هم دست میدن!

--==<<۩۝۩>>==--


قبل از ازدواج مرد تمام شب رو بیدار می مونه و در مورد چیزی که زن گفته فکر می کنه.

بعد از ازدواج, قبل از اینکه خانم حرفش تمام بشه خوابش می بره

--==<<۩۝۩>>==--


زن : عزیزم امروز دومین سالگرد ازدواج ماست. دوست داری چکار کنیم؟

مرد: بیا و به یاد این ۲ سال ۲ دقیقه سکوت کن

--==<<۩۝۩>>==--


زن. یه شوهرش میگه: شوهر همسایه هر روز صبح که میخواد بره سر کار زنش رو میبوسه!

تو چرا این کار رو نمی کنی؟

شوهر میگه: آخه من که زنه رو خوب نمی شناسم !!

--==<<۩۝۩>>==--


درک کردن خداوند هم کار مشکلیه.

موجود زیبائی به اسم زن را می آفرینه بعد اونو تبدیل به همسر می کنه!

--==<<۩۝۩>>==--


بچه: مامان، من چه جوری به دنیا اومدم؟

مادر: بابات خر شد اومد خواستگاری من،

من هم خر شدم باهاش ازدواج کردم،

بعد خرتوخر شد و تو به دنیا اومدی

--==<<۩۝۩>>==--


مرد احساس را کشف کرد و زن عشق را،

مرد کار را کشف کرد و زن خانه داری را،

مرد پول را اختراع کرد و زن خرید را،

از آن زمان، مرد چیزهای بسیار زیادی کشف و اختراع کرد،

و زن همچنان در حال خرید است ‎ !!!

--==<<۩۝۩>>==--


مرد: زن! تو چرا رفتی باز سه دست لباس نو خریدی،

آخه نمی گی من از کجا پولشو بیارم؟

زن: عزیزم، می دونی من اصلاً آدم فضولی نیستم!!

سکته

 

زنه سکته ناقص میکنه

شوهرش میگه: تو چرا هیچ کاری رو درست انجام نمیدی؟

 

خودپرداز


از مربی بدنسازی پرسیدم: با کدوم دستگاه بیشتر کار کنم تا دخترها عاشق هیکلم بشن؟

مربی گفت: از دستگاه خودپرداز بیرون سالن

 

خوشبخت

 

زن :یادته وقتی اومدی خواستگاریم بهت گفتم واسه چی میخوای با من ازدواج کنی چی گفتی؟

مرد :اره یادمه گفتم میخوام یکیو خوشبخت کنم

زن :پس چرا نکردی؟

مرد :خوشبخت کردم دیگه…

زن :کیو؟

مرد :همون بدبختی که ممکن بود به جای من با تو ازدواج کنه

.

 

رستوران

 

زن با عصبانیت پای تلفن :

“این موقع شب کدوم گوری هستی تو؟!”

مرد  :

“عزیزم ، اون فروشگاه طلافروشی رو یادته که از یه انگشتر الماس نشان ش خوشت اومده بود و گفتی برات بخرم،اما من اون روز پول نداشتم ولی بهت گفتم که روزی حتما این انگشتر مال تو میشه عزیزم…؟! “

زن با صدای ملایم و خوشحالی بسیار :

” بله عشقم…”

مرد :

“من تو رستوران بغل دستیش دارم شام میخورم!!!!!

.

 

سوال

زن از شوهرش می پرسه :عزیزم! تو زن خوشگل دوست داری یا زن با شعور؟

شوهرش می گه :هیچ کدوم عزیزم! من تورو دوست دارم!!

.


ایدز

یه یارو دیوونهه ایدز داشته و با آمپول از خودش خون می‌گرفته و میزده به مردم. غضنفر بهش میرسه میگه بزن به من، بزن به من!. یارو فکش میفته میگه بابا این خطرناکه‌ها ایدز می‌گیری‌ها. غضنفر میگه بزن کاریت نباشه. وقتی یارو آمپوله رو بهش میزنه، غضنفر میگه هاهاها چی فکر کردی؟ من کاندوم داشتم!

قطار

غضنفر توی کوپه قطار با یک خانم قریبه همسفر بوده. شب خانمه میره تخت بالایی میخوابه و اون هم تخت پایینی. نصفه شب خانمه میگه سردمه، کاش شما میتونستی میرفتی از مأمور قطار برام پتو میگرفتی. غضنفر میگه میخوایی خانم امشب فرض کنیم زن و شوهر هستیم تا هردومون گرم شیم؟ خانمه میگه حاضرم. غضنفر میگه پس پاشو خودت برو پتو بگیر، برای منم یه چایی بیار

.

جاروبرقی

یـه بـار یـه بـازاریـاب جـارو بـرقـی اومـد در خـونـمـون رو زد،تــا در رو بـاز کـردم قـبـل از ایـنـکـه حـرفـی زده بـشـه،پـریـد تـو خـونـه و یـه کـیـسـه کـود گـاوی رو روی فـرش خـالـی کـرد و گـفـت :

اگـه مـن قـادر بـه جـمـع کـردن و تـمـیـز کـردن هـمـه ی ایـنـها ظـرف مـدت ۱ دقـیـقـه بـا ایـن جـاروبـرقـی قـدرتـمـنـد نـبـاشـم حـاضـرم کـه تـمـام ایـنـهـا رو بخـورم !!!

گفـتـم : ســس سـفـیـد مـیـخـوای یـا قرمز؟؟؟

گفـت : چــــرا؟؟؟

گفـتـم : چـنـد روزیـه بـرق خـونـه مـون قطـعـه…


مشورت

.

امروز بابام گفت پسرم بیا میخوام در مورد یه مساله باهات مشورت کنم

منم تو دلم ذوقمرگ شدم و برویم نیاوردم و خیلی جدی گفتم جانم پدر

.

.

.

گفت : هیچی الکی مثلا تو هم آدمی

 .