لبخند

لبخند

جوکهای خنده دار و عکسهای خنده دار
لبخند

لبخند

جوکهای خنده دار و عکسهای خنده دار

. دل درد، تاکسی

______________________________________________________


غضنفر دل درد داشت رفت دکتر. دکتر یه ظرف کوچیک بهش داد و گفت: فردا تو این مدفوعت رو بریز بیار. غضنفر فرداش با یه سطل پر رفت پیش دکتر!  دکتر گفت:  این چیه...؟ چرا اینقدر زیاد...؟ 

گفت: با خودم گفتم شاید تعارف میکنی........

.......

______________________________________________________


غضنفر سوار تاکسی بوده ... بعد از مدتی یکی پیاده میشه و درو محکم میبنده راننده میگه : الاغ بی شعور ... یه کمی جلوتر یه نفر دیگه پیاده میشه و باز در و محکم میبنده و بازم راننده میگه : الاغ بی شعور ... خلاصه نوبت به غضنفر میرسه و در رو  با دقت  و آهسته میبنده , میبینه راننده داره نگاش میکنه به راننده میگه : چیه 

... الاغ باشعور ندیدی؟؟؟----؟؟؟


بابا کجایی؟، سال 2200، حافظ


یه مرده دستشویی بوده پسرش زنگ میزنه به گوشیش میگه بابا کجایی؟

میگه یه جایی هستم ~ پسره میگه مامان گفت ناهار نداریم هر جا هستی همونجا یه چیزی بخور!!! ---!!!



سال 2200 پسره از مامانش میپرسه مامان من چه جوری به دنیا اومدم. مامانش جواب میده از اینترنـت دانلودت کردم 



 یکی می گه من حافظ کل قرآنم. 

غضنفر می گه: از این قرآن کوچیکا یا بزرگا؟؟.....


غضنفر و ژاپن، سیو، استادیوم، خیابان، تفنگ و گیم

..

غضنفر واسه رفیقاش خالی می بنده می گه: من هر دو هفته یک بار می رم ژاپن. رفیقاش می گن اگه راست می گی اسم یکی از خیابوناش رو بگو؟ غضنفر یه خورده فکر می کنه بعد می گه: آهان خیابون شهید بروسلی.

...

غضنفر میره تو خیابون می بینه نوشته: سیو همان سیب است… میگه: دروغ میگن پدر سگا ! خودم خوردم صابون بود!!!

...

غضنفر میره استادیوم، جای اینکه فوتبال نگاه کنه مرتب سمت راست و چپ بالای سرش رو با تعجب نگاه می کرده! بهش میگن: چرا فوتبال نگاه نمیکنی؟ میگه: دنبال کلمه زنده میگردم.

..

به غضنفر میگن این خیابون کجا میره ؟ میگه من 40 ساله تو این خیابون زندگی میکنم تا حالا ندیدم جایی بره.

غضنفر می ره دزدی تفنگو می ذاره پشت گردن یارو می گه تکون بخوری با لگد می زنم توکمرت.

..

غضنفر خواب میبینه داره بازی میکنه باباش رو میکُشه میره مرحله بعد. از خواب بلند میشه میبینه باباش جلوش نشسته میگه اه سیو نکردم..

جبهه، فامیل، شعر

 غضنفر می ره جبهه بعد از 2 روز برمی گرده. میگن چی شد اینقدر زود برگشتی؟ میگه: بابا اونجا به قصد کشت تفنگ بازی می کنن. !!!!-----!!!

حیف نون 18سال از ازدواجش میگذشته و بچه نداشته ازش میپرسن چرا بچه دار نمیشین؟؟؟؟

میگه چون دکتر ها میگن کسایی که نسبت فامیلی نزدیک دارن بچه هاشون ناقص میشن…..

میپرسن مگه نسبت فامیلی تو و زنت چیه؟؟؟

میگه زن و شوهریم دیگه از این نسبت نزدیک تر؟؟؟؟؟


تو را از شن نه از گل آفریدند

ز عطر بوی سنبل آفریدند

نمیدانم تو را با این همه حسن

چرا اینگونه منگل آفریدند

اسمت رو روی کوه نوشتم ریزش کرد، رو آب نوشتم بخار شد، رو کاغذ نوشتم پاره شد

آخه اینم اسمه تو داری؟

گلی گم کرده ام در باغ هستی ………….. خودت رو لوس نکن اون گل تو نیستی !

غضنفر و آدم، مزاحم

.

یه آدمخوار غضنفرو دنبال میکنه، غضنفر میره بالای درخت.آدمخواره میگه: بیا پایین!غضنفر میپرسه: واسه چی بیام؟آدمخواره جواب میده: آخه من آدمخورم.غضنفرمیگه: 

اِ….حالا ه موقع خوردن رسید ما آدم شدیم!!!؟


 

یارو نصفه شب مزاحم شده بود!!

برداشتم میگم بعله؟؟

میگه خوابیدی؟

میگم نه اینجا هوا روشنه

میگه :عه؟ مگه کوجایی؟؟

گفتم من ایتالیام…

یارو ترسید شارژش تموم بشه قطع کرد دیگه زنگ نزد

.

بیماری ، تیمارستان ، آیفون

________________________


سازمان جهانی بهداشت اعلام کرد که از هر ده نفر4 نفر از بیماری اسهال رنج میبرند! سوال غضنفر: یهنی اون 6 تای دیگه از اسهال لذت میبرن؟ ! . .... . . .!


____________________________________


یه نفر برای بازدید میره به یه بیمارستان روانی ؛ اول مردی رو میبینه که یه گوشه ای نشسته و هر چند دقیقه آروم سرشو به دیوار میزنه و زیر لب میگه : لیلا … لیلا … لیلا …

مرد میپرسه : این آدم چشه ؟

میگن : یه دختری رو میخواسته به اسم لیلا که بهش ندادن ، اینم به این روز افتاده !

مرد و همراهاش به طبقه بالا میرن و مردی رو میبینه که توی یه جایی شبیه به قفس به غل و زنجیر بستنش و در حالیکه سعی میکنه زنجیرها رو پاره کنه با خشم فریاد میزنه : لیلا … لیلا … لیلا …

بازدید کننده با تعجب میپرسه : این یکی دیگه چشه ؟

میگن : اون دختری رو که به اون یکی نداده بودن ، دادن به این !!!…


_______________________


قدیما که آیفون معمولی بودمی گفتیم کیه ؟ طرف می گفت منم . الان که تصویری شده هرکی زنگ میزنه ژست میگیره بعد زل میزنه به افق!!!

.

سیگار، معما

..

 سیگاریه میره لباس فروشی،‌ میگه:‌ ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:‌بعله.  طرف میگه: بی‌زحمت دونخ بدین ؟؟ -


..

به یکی میگن یک معما بگو، میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درخته ؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟ همون یکی  میگه بخاری!  یارو کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درخته ؟  باز هم همون یکی میگه: بخاریِه خودمه دوست دارم   بگذارمش بالای درخت! 


خیار، خونه خراب

..

طرف با دو تا خیار در دست میره توی یک بقالی، میگه:حاج آقا خیارشور داری؟ بقاله میگه: بله. طرف میگه: پس ولک بی زحمت این دوتا رو هم بشور!

...


یه خونه خرابی پکر و ناراحت نشسته بوده تو یک عرق فروشی و همین جور یک ساعت تمام داشته گیلاس عرقشو نگاه می‌کرده. یارو جاهله با خودش میگه بگذار یکم بخندیم، میره جلوی طرف ، گیلاس عرقشو برمیداره، یه نفس میره بالا. یارو  اول یک نگاه غمناک به جاهله میکنه، بعد یهو میزنه زیر گریه! جاهله ناراحت میشه:‌میگه: بابا بیخیال،‌ شوخی کردم ! جون حاجی..اصلاً‌  الان یدونه مَشتی‌شو برات میگیرم، مهمون من! یارو در حین هق هق میگه: نه داداش، تقصیر تو نیست. اصلاً‌ امروز بدترین روز زندگی منه! اولش صبح خواب موندم دیر رسیدم سرکار،‌ رئیسم هم بیرونم کرد! ‌بعد اومدم برگردم خونه، ‌دیدم ماشینم رو دزد برده! رفتم کلانتری، ‌گفتن کاریش نمی‌تونن بکنن...بعد تاکسی گرفتم رفتم خونه یهو دیدم کیف پولم رو گم کردم، ‌یارو راننده تاکسیه هرچی از دهنش درومد بارم کرد .. بعد رفتم تو خونه، دیدم خانم با سه تا از همسایه‌ها تو رختخوابن! آخر تصمیم گرفتم خودمو بکشم، ‌که یهو تو اومدی لیوان سمم رو تا ته خوردی!! !!


فولکس، میلة، بیمارستان

..

دو نفر میرن تهران یک فولکس قورباغه ای میخرن، برمیگردن طرف خونه . نزدیکای شهرشون یهو فولکسه خاموش میشه، هرکار میکنن دیگه روشن نمیشه. یکیشون برمیگرده به اون یکی میگه: برو نگاه کن ببین ماشین چه مرگش زده. طرف میره درِ کاپوتو باز میکنه، یک نگاه میکنه با تعجب میگه: اوه کریم ! بیا که ماشین موتور ا! نداره!  خلاصه اولی پیاده میشه میاد یک نگاه میندازه، میگه: برو از صندوق عقب ابزار بیار، خودم درستش میکنم! خلاصه یارو میره درِ صندوق عقب رو وا میکنه، یهو داد میزنه: اوه کریم ! بیا که از تهران تا اینجا دنده عقب اومدیم!! !! !! !



غضنفر سرش میخوره به میلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو میشه کف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز میکنه میبینه ملتی که واستادن بالا سرش میله رو گرفتن، میگه: ولش کنین ببینم چی میگه!



 زن مشنگه دو قلو میزاد،‌ مشنگه میره صورت حساب بیمارستان رو حساب کنه،‌ به یارو میگه:‌ حاج آقا ارزون حساب کن هردوشو ببرم!

.

حکومت نظامی، قطار


تو تبریز حکومت نظامی بوده، یارو سروانه به سربازش میگه که تو اینجا کشیک بده، از هفت شب به بعد هرکسی رو خیابون دیدی در جا بزنش. حرفش که تموم میشه، تا میاد بره سوار ماشینش شه، میبینه صدای گلوله اومد. برمیگرده میبینه سربازه زده یک بدبختی رو کشته! داد میزنه: احمق! الان که تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه میگه: ایلده قربان این یک آدرسی پرسید که عمراٌ تا ساعت نه شب هم پیداش نمیکرد!



سه تا هالو رفته بودن ایستگاه راه‌آهن، تا میرسن تو یهو قطار حرکت میکنه، اینها هم میگذارن دنبال قطار حالا ندو کی بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختی، یکیشون میرسه به قطار و میپره بالا و دستشو دراز میکنه دومی رو هم سوار میکنه، ولی سومی بندة خدا هرچی میدوه نمیرسه. خلاصه خسته و کوفته برمیگرده تو ایستگاه، یک بابایی بهش میگه: آقاجان چرا اینقدر خودتونو خسته کردید؟ قطار بعدی نیم ساعت دیگه حرکت میکنه، وامیستادید با اون میرفتید. پسره نفس زنان میگه: منم نمیدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفیقام اومده بودن بدرقم!

.