♦
به مامان بزرگم می گم یه جمله خبری بگو، می گه: نوه م خنگه.
می گم سوالی بگو، می گه نوه م خنگ بود و من نمی دونستم؟
می گم امری بگو، می گه خنگیتو تابلو نکن!
می گم میشه خنگ توشون نباشه؟ میگه اونوقت میشه نوه یکی دیگه نه نوه من
♦
♦
رفته بودم مجلس عقد یکی از رفقام ،
خانواده ی داماد میگفتن :
نون و پنیر آوردیم ؛ دخترتونو بردیم …!
خانواده ی عروس با خوشحالی میگفتن :
نون و پنیر ارزونی تون ؛ ترشی چپوندیم بهتون
♦
♦
بابام با ماشین تصادف کرده
زنگ زده به من فحش میده
می گم چی شده ؟ میگه تصادف کردم
می گم چرا به من فحش می دی :
میگه :
وقتی تصادف کردم داشتم به تو فکر می کردم
♦
؟
♦
توالت پارک بودم، رو درش نوشته بود سـمت راست روببین
سمت راست نوشته بود سمت چپ رو ببین
سمت چپم نوشته بودسقف رو ببین
رو سـقف هم نوشته بود موقع دستشویی هم میشـه ورزش کرد…!!
یعنی خلاقیتش داغونم کرد
♦
♦
مامانم میگه پاشو برو نون بگیر!
میگم من امروز تولدمه نباید کار کنم!
میگم مامان شام چی داریم؟!
رفته زیر پتو میگه منم امروز زاییدم نباید کارکنم
.
مورد داشتیم چهارتا دختر داشتن امتحان راهنمایی رانندگی میدادن
مامور به دختره که پشت فرمون بوده گفته ردی
دختره گفته چرا؟!
گفته از لاین خارج شدی!
دختره زده زیره گریه که
جناب سروان به جون خودم پیشنهاد دوستی زیاد میدادن
واسه این از لاین اومدم بیرون !!
اون سه تا دختره پشتی هم داشتن سریع لاین و نصب میکردن
مامور الان تو کماست واسش دعا کنید !
.
.
امروز با سر و صدای مامان بابام از خواب پریدم
رفتم بیرون میپرسم چی شده !؟
بابام میگه من دیشب خواب دیدم یه زن دیگه گرفتم
واسه مامانت تعریف کردم ،
اونم گیر داده باید همین الان بخوابی و طلاقش بدی
.