ایدز
یه یارو دیوونهه ایدز داشته و با آمپول از خودش خون می‌گرفته و میزده به مردم. غضنفر بهش میرسه میگه بزن به من، بزن به من!. یارو فکش میفته میگه بابا این خطرناکه‌ها ایدز می‌گیری‌ها. غضنفر میگه بزن کاریت نباشه. وقتی یارو آمپوله رو بهش میزنه، غضنفر میگه هاهاها چی فکر کردی؟ من کاندوم داشتم!
قطار
غضنفر توی کوپه قطار با یک خانم قریبه همسفر بوده. شب خانمه میره تخت بالایی میخوابه و اون هم تخت پایینی. نصفه شب خانمه میگه سردمه، کاش شما میتونستی میرفتی از مأمور قطار برام پتو میگرفتی. غضنفر میگه میخوایی خانم امشب فرض کنیم زن و شوهر هستیم تا هردومون گرم شیم؟ خانمه میگه حاضرم. غضنفر میگه پس پاشو خودت برو پتو بگیر، برای منم یه چایی بیار
.
جاروبرقی
یـه بـار یـه بـازاریـاب جـارو بـرقـی اومـد در خـونـمـون رو زد،تــا در رو بـاز کـردم قـبـل از ایـنـکـه حـرفـی زده بـشـه،پـریـد تـو خـونـه و یـه کـیـسـه کـود گـاوی رو روی فـرش خـالـی کـرد و گـفـت :
اگـه مـن قـادر بـه جـمـع کـردن و تـمـیـز کـردن هـمـه ی ایـنـها ظـرف مـدت ۱ دقـیـقـه بـا ایـن جـاروبـرقـی قـدرتـمـنـد نـبـاشـم حـاضـرم کـه تـمـام ایـنـهـا رو بخـورم !!!
گفـتـم : ســس سـفـیـد مـیـخـوای یـا قرمز؟؟؟
گفـت : چــــرا؟؟؟
گفـتـم : چـنـد روزیـه بـرق خـونـه مـون قطـعـه…
مشورت
.
امروز بابام گفت پسرم بیا میخوام در مورد یه مساله باهات مشورت کنم
منم تو دلم ذوقمرگ شدم و برویم نیاوردم و خیلی جدی گفتم جانم پدر
.
.
.
گفت : هیچی الکی مثلا تو هم آدمی
.
کافی شاپ
....
تازه ازدواج کرده بودم و تو کافی شاپ خوش و خرم با زنم نشسته بودیم
یهویی یه دختره اومد سمتم و گفت :
خیلی بی معرفتی بعد سه سال زندگی حالا دوست دختر داری؟ پست فطرت نامرد….
زنم که با گریه رفت…
دختره اومد گفت :
الکی مثلا ما زن و شوهریم
منم نگاش کردم تا میخورد زدمش گفتم :
الکی مثلا شوهرت دست بزن داره
.
.
الکی
.
میخوام درس بخونم.
..
الکی مثلا منم خواستگار دارم
.
----- * * * -----
.
اقا این الکی مثلا چیه تو دهن مردم انداختین؟
سه روزه مامانم غذا درست نکرده؛ هرچی میگم گشنمه میگه:
الکی مثلا ما فقیریم…
.
خواستگار
..
یه روز یه دختره با پورشه جلوی پای غضنفر و دوستش ترمز زد
به غضی گفت：
بیا منو بگیر ..
یه خونه دارم چندتا ویلا توشمال دارم
این ماشین زیر پامو ب نامت میزنم
کلی پول هم میریزم ب حسابت
ولی غضنفر قبول نکرد
دوستش گفت خاکبرسر چرا قبول نکردی
اون گفت: اخلاق واسه من
خیلی مهمه اون باید اول سلام میکرد
اصفهانی
.
دادام دام دارس امنم تو دام داری دادام دام دارم….
فقط ی اصفهانی میتونه بخونه…… :)))
ترجمه :برادرم دامداری دارد و من نیز در دامداری او دام دارم.
. .
ماست ترش
.
ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻢ : ﻣﺎﺳﺖ ﺗﺮﺵ ﺷﺪﻩ .
ﺑﺮﯾﺰﻣﺶ ﺳﻄﻞ ﺍﺷﻐﺎﻝ؟
ﻣﯿﮕﻪ: ﻧﻪ ﺣﯿﻔﻪ،ﺑﺪﻩ ﺑﺎﺑﺎﺕ ﺑﺨﻮﺭﻩ |:
ﺍﺻﻼ ﺗﻮ ﺭﺍﺑﻄﺸﻮﻥ ﻋﺸﻖ ﻣﻮﺝ ﻣﯿﺰﻧﻪ …
ﻣﻨﻢ ﺣﺎﺻﻞ ﻋﺸﻘﺸﻮﻧﻢ
.
حکایت
.
ﺭﻭﺯﻱ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺷﯿﺨﯽ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻋﺎﺷﻖ
ﯾﮑﺪﯾﮕﺮﻧﺪ ﻭﻟﻲ ﻋﻼﻗﻪ ﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ! ؟
شیخ کمی فکر کرد
…
…
…
…
و آنگاه شیخ ﻗﻮﻃﻲ ﻛﺒﺮﻳﺘﻲ ﺍﺯ ﺟﻴﺐ ﺩﺭﺍﻭﺭﺩ ﺳﻪ ﻧﺦ
ﻛﺒﺮﻳﺖ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺩﻭ ﻧﺦ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﻗﻮﻃﻲ
ﻧﻬﺎﺩ ﺁﻥ ﻳﻚ ﻧﺦ ﺭﺍ ﻧﺼﻒ ﻛﺮﺩ ﻭﺑﺎ ﺁﻥ ﻧﺼﻔﻪ ﻛﻪ ﻧﻮﻙ
ﺗﻴﺰﻱ ﺩﺍﺷﺖ ﻻﻱ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ :
ﻣﯿﮕﯽ ﭼﮑﺎﺭ ﮐﻨﻢ؟؟
.